بسم اللّه الرحمن الرحیم
نقدی برمقاله دکتر سروش
1.سروش: وحی همان الهام است که شاعران و عارفان هم داشته اند.
نقد :
1.یک نقد کلی که به غالب افکار ایشان واردمی باشد این استکه ایشان دلیلی برای مدعیات خود ارائه نمی کنند وبه تبیین صرف اکتفا می کنند.
2.مانند غالب افکار ایشان که از جهان غرب به عاریت گرفته شده است این ادعای ایشان نیز از کلام مسیحیت کپی برداری شده است ولی ایشان غافل بوده اند که قران با عهدین قابل مقایسه نیست.مسیحیان می گویند اناجیل اربعه اگرچه کلمات خدا نیست اما نویسندگان اناجیل انها را به الهام از سوی خدا نوشته اند و این مطلب در مورد قرآن قابل تطبیق نیست چند نمونه از تفاوتهای عهدین وقران که در نوشتجات قبلی اورده بودم را عیناً تکرار می کنم
1.کتاب مقدس قسمت عمده اش به اعتراف خود مسیحیان نویسنده بشری داشته است در حالی که قران به اجماع همه مسلمانان تمام الفاظش الهی است.
2.قران به اجماع همه مسلمانان دارای ادبیات و فصاحت و بلاغت فوق بشری است وبعد 1400 سال احدی قادر به آوردن کلامی در سطح قرآن نبوده است در حالی کتاب مقدس خالی از سطح ادبی قرآن می باشد.
3.به اجماع همه مسلمانان قرآن تحریف نشده است در حالی که عدم تحریف عهدین مورد ادعای مسیحیان نیست به عنوان مثال عهد عتیق در جریان جلای بابلی به کل از بین رفت و بعد از سالها توسط عزیر نبی بطور ناقص بازنگاری شد حتی حجیت قسمتی از آن که به اپوکریفا موسوم است مورد اختلاف مسیحیان است و درعهد جدید نیز حجیت برخی از اناجیل از جمله انجیل برنابا مورد اختلاف است.
4.به اجماع همه مسلمانان قران معجزه پیامبر خاتم صلی الله علیه واله وسلم است در حالی کتاب مقدس از چنین جایگاه رفیعی برخوردار نیست.
3.توجه به متن خود قرآن ، شهادت می دهد که این متن نمی تواند سخن خود پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم باشد که به عنوان نمونه چند مورد را ذکر می کنیم.
در 291 آیه کلمه« قل » از طرف خداوند خطاب به پیامبر مورد استفاده قرار گرفته است که ای پیامبر چنین بگو، اگر قرآن الفاظش از خدا نبوده واز پیامبر باشد چنین خطابهایی درست نخواهد بود.
4.الفاظ قران تا حدی فصاحت و بلاغت دارند که غیر بشری بودن ان را می رساند.
فصاحت و بلاغت قرآن به حدی است که نه تنها احادیث خود پیامبر بلکه حتی احادیث قدسی هم با ان برابری نمی کند.
به اجماع جمیع علماء مسلمانان فصاحت وبلاغت بی مثال قرآن از ابعاد اعجاز قرآن است وخود قرآن در ایات زیادی تاکید کرده است که نه تنها هیچ بشری بلکه اگر همه جن و انس هم اگر جمع شوند وباهم مشارکت کنند از آوردن سوره ای مانند یکی از سوره های قرآن عاجز هستند واعجاز بشر شامل خود پیامبر نیز می شود پس حتی خود پیامبر هم از آوردن سوره ای مانند یکی از سوره های قرآن عاجز است چه رسد به اینکه رسول خدا کل قرآن را ایراد کرده باشند.
5. اگر قرآن بشری بوده باشد به خاطر جایزالخطا بودن انسان لااقل یک مورد تناقض گویی در ان پیدا می شد در حالی که اندیشمندان قران حتی یک مورد تناقض هم در آن مورد اثبات قرار نداده اند البته شبهاتی در این مورد وجود داشته است که جواب داده شده است.
گذشته از این بطور معمول انسانها با گذشت زمان با تجارب وپختگی که حاصل می کنند به مرور زمان مطالب دقیقتر و پخته تری می زنند وحتی در برخی موارد گذشته خود را مورد نقد قرار می دهند و درمواضع ونظرات خود تجدید نظر می کنند لکن ایات سالهای اول نزول قران با ایات سالهای آخر قران هیچ گونه تفاوت و اختلافی ندارندو این می رساند که قرآن باید از منبعی باشد که گذشت زمان نه باعث پختگی شود ونه بر تجارب بیفزاید که غیر از ساحت قدسی باری تعالی گزینه دیگری متصور نیست.
2.سروش:پیامبر با خدا یکی شده وپیامبر نقش محوری در تولید قرآن دارد.
نقد
1.اگر پیامبر با خدا یکی شده پس فرقی میان الفاظ خدا و پیامبر نباید باشد و نباید نقش خدا در ایراد قران غیر از نقش خدا باشد وبا پذیرفتن این اتحاد باید پذیرفت که قرآن ، مفاهیم و الفاظش خدایی است.
2.اگر پیامبر با خدا یکی شده الهام خدا به پیامبر الهام بر نفس خویش بوده و معنایی نخواهد داشت.
3.سروش : همه چیز قرآن محمدی است و از پیامبر رنگ گرفته است.
نقد
1.ایشان خود ادعا کرده اند که پیامبر با خدا یکی شده است و با این فرض رنگ گرفتن پیامبر از محیط منتفی خواهد شد.
2. با اثبات خدایی بودن الفاظ و مفاهیم قران که گذشت این مطلب نیز رد می شود
4. سروش : پیامبر به زبان زمان خود سخن نگفت بلکه به زبان وعلم خود سخن گفت و فکر نمیکنم دانش او از دانش مردم همعصرش دربارهی زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است
نقد
1 . با اثبات خدایی بودن الفاظ و مفاهیم قران که گذشت این مطلب نیز رد می شود.
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :
علی باقری::
نظرات دیگران [ نظر]